جدیدترین و بروزترین ها

ﻣـــﯿــﺪﻭﻧــﯽ ﻣــــﻦ ﭼـــﺮﺍ ﻣـــﺸـــﮑــﯽ ﻣـﯿـــﭙـﻮﺷـــﻢ؟ ﭼــــﻮﻥ ﻣــــﻦ ﺧــــﻮﺩﻡ ﺧــــﺘــﻢ ﺭﻭﺯﮔـــﺎﺭﻡ...!
.
.
.
.
.
منم بالاخره ب جمعه شاخ ها پیوستم :)

ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ: ﺧﺪﺍﮔﻔﺖ:ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺭﻡ ...ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﯿﺸﺘﺮﺁﯼ .... ﺁﺩﻡ ﺁﺭﺍﻣﻮ ﻧﺠﯿﺐ ﺁﻣﺪ ﭘﯿﺶ !!!...ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪﺧﺪﺍ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺖ ...ﻣﺤﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻏﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﺧﺪﺍ ، ﺩﻝ ﺍﻧﮕﺎﺭﮔﺮﯾﺴﺖ !!...ﮔﻔﺖ : ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺷﮏﺯﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﮑﯿﺪ ...ﯾﺎﺩﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ...ﺑﻐﺾ ﺁﺩﻡ ﺗﺮﮐﯿﺪ ... ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻟﺮﺯﯾﺪ ... ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ... ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼﻋﺮﺵ ... ﻧﻪ ... ﻧﻪ ... ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!!....ﺁﺩﻡ ﮐﻮﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ....ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺖ ... ﺭﺍﻫﯽﻇﻠﻤﺖ ﭘﺮﺷﻮﺭ ﺯﻣﯿﻦ .... ﺯﯾﺮ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﺷﻨﯿﺪ ...ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ....ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ .... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻠﻬﺎﯼﺑﻬﺸﺖ ....ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﮔﻨﺪﻡ .... ﺗﻮ ﻓﻘﻂﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺵ .

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن\r\n\r\n هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها\r\n\r\n همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب\r\n\r\n خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سر و صدای\r\n\r\n خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند. پیرمرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از\r\n\r\n اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا\r\n\r\n می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!\r\n\r\n از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شد.

مرد درحال تميز كردن اتومبيل تازه خود بود كه متوجه شد پسرش تكهسنگي برداشته و بر وري ماشين خط مي اندازد . مرد با عصبانيت دست كودك را گرفت و چندين مرتبه ضربات محكمي بر دستان كودك زد بدون اينكه متوجه آچاري كه در دستش بود شود در بيمارستانكودك به دليل شكستگي هاي فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .وقتي كودك پدرخود را ديد با چشماني آكنده از درد از او پرسيد : پدرانگشتان من كي دوباره رشد مي كنند ؟مرد بسيار عاجز و ناتوان شده بود و نمي توانست سخني بگويد ،به سمت ماشين خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشين ... و ناگهان چشمش به خراشيدگي كه كودك ايجاد كرده بود خورد كه نوشته بود :"دوستت دارم پدر"

خدایا انصاف نیست که گناهانم رو ثبت کنی و دعا هایم را رد, اگه شاید دعاهایم را مستجاب میکردی شاید این همه گناه نمیکردم.

با یک حساب سرانگشتی بوسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170٫000 مسکن روستائی احداث کرد یا میتوان 714٫286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200٫000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد، یا میتوان 10٫000٫000٫000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد و یا میتوان با پول حجاج دو سال یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت 75000 بشکه احداث کرد...

بالاخره مخ دختر همسایمونو زدم

داشت از جلوی خونمون رد میشد با سنگ مخ شو زدم

الانم تو کلانتریم فردا منو میبرن زندان

مرتضی پاشایی: من همونم که سایه هم ندارم.
یوسف فرهنگ: من همونیم که کسایی که دوست شون دارم دوستم نداره و کسایی که دوستم دارن و دوست ندارم.

ﺁﮔﻬﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﻓﺮﻭﺵ استقلال برای مزایده چهارم در روزنامه ها: ﯾﻪ ﺗﯿﻢ ﻗﺪﯾﻤﯿﻪ، ﻣﺎﻝ ﯾﻪ ﻣﺪﯾﺮ ﻋﺎﻣﻞ بوده که ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ته جدول و میومده!

وقتي مياي تو نت
.
.
.
.
.
.
.
انگار اومدي بيمارستان بخش CCU؟
همه قلب ها شکسته...؟؟
ناراحت؟؟؟؟
يکي داره ميميره...؟؟؟؟
يکي تصميم به مردن داره...؟؟
اصن يه وضعي
دااااغون
والا منم الان حس ميکنم يکي ولم کرده رفته..:|
هرکيه خودش بياد بگه،،ميبخشمش

امروز تو خيابون دختره از کنارم رد شد و یه کاغذ داد بهم..

بازش کردم نوشته بود الکی مثلا بهت شماره دادم

عینک آفتابی زده بودم .
حواسم پرت شد به ساپورت دختره، با صورت رفتم توی بغلش…
.
.
بیچاره تا اومد سرو صدا کنه، گفتم: ببخشید نابینام!
بیچاره بغض کرد، بعد بوسم کرد، دستمو گرفت از خیابون ردم کرد!!!

نخند یاد بگیر…!

دارم با یکی چت می کنم؛ ازش می پرسم: چشات چه رنگیه؟
می نویسه: cc
می پرسم: چه رنگی؟
مینویسه: ۲c
می پرسم: چی؟؟؟
میگه: خنگ خدا…طوسی دیگه..!!
با اینهمه نبوغ و ابتکار، چطور ما آمریکا رو تحریم ﻧﻜﺮﺩﻳﻢ !